انجمن تخصصی شکاروتیراندازی(بزرگترین مرجع اطلاعاتی تفنگ بادی،پی سی پی،تیراندازی ایرانیان)pcp.airrifle.airguns..تفنگ بادی،پنوماتیک،

نسخه کامل: حمله حیوانات به انسان
شما در حال مشاهده نسخه تکمیل نشده می باشید. مشاهده نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
صفحه ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47
سلام برای ردیف کردن مراسم محرم امدیم روستا و دیشب رفتیم یه سیخور(تشی)که توی کشاورزی رفقا خرابکاری کرده بود به سزای
اعمال ننگینش برسونیم ول فقط گرفتار یه سگ مزاحم و بد حال شدیم که عجیب نترس و بد حال بود و از سه نفر ادم چوب بدست
هیچ پروایی نداشت و چون برای مراسم زیارت عاشورا مردم صبح زود یا اخر شب رفت و امد میکنن تصمیم به نفله کردنش شد و با
یه فشنگ ساچمه 3 همنشین بزرگان صهیونیسم و صدام شد. سگهای. با درد سر و مشکل دار باید سریع و بدون فوت وقت ازبین برن
وگر نه منجر به پشیمانی میشن.
سلام
دوست عزیز من با بد وخوب کار شما کاری ندارم
من خودم سگه گله رو دیدم که جلوی 2تا گرگ رو براحتی گرفته واصلا از درگیر شدن با گرگ بزرگ ترسی ندارن .
اون سگی که شما زدین شاید یه سگ گله بوده
برادر من هر سگی که جلوی 3نفر ادم چوب بدست واسته که همیشه مشکل دار نیست.
(2014-10-25 11:50 PM)karbakhsh نوشته شده توسط: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
سلام برای ردیف کردن مراسم محرم امدیم روستا و دیشب رفتیم یه سیخور(تشی)که توی کشاورزی رفقا خرابکاری کرده بود به سزای
اعمال ننگینش برسونیم ول فقط گرفتار یه سگ مزاحم و بد حال شدیم که عجیب نترس و بد حال بود و از سه نفر ادم چوب بدست
هیچ پروایی نداشت و چون برای مراسم زیارت عاشورا مردم صبح زود یا اخر شب رفت و امد میکنن تصمیم به نفله کردنش شد و با
یه فشنگ ساچمه 3 همنشین بزرگان صهیونیسم و صدام شد. سگهای. با درد سر و مشکل دار باید سریع و بدون فوت وقت ازبین برن
وگر نه منجر به پشیمانی میشن.

کاربخش جان من خودم بچه روستا هستم یعنی دهاتیم Khansariha (219)
تو دهات سگ ده حالا گله باشه یا هرچی روی(به طرف) اهالی
پارس نمیکنه
مگر اینکه صاحبش انگولکش کنه و هلش بده طرف کسی
تو دهات ما هم از قدیم ال ایام رسم بود
که سگی که رو به زن و بچه پارس کنه و حالت تهاجمی میگرفت رو
آذرماخ(رهاسازی در بیابان) میکردن
اگر هم بر میگشت همون کاری رو که شما باهاش کردی رو میکردن...

حقیقت ماجرا اینکه خیلی از رفقای ما تو اینجا از چم و خم زندگی روستا با خبر نیستند
و و نمیدونن زندگی روستا
تقریبا مثل زندگی اشتراکی میمونه که قواعد و قانونهای نانوشته خودش رو داره!!!
ای بابا بازم من بعد از مدتها اذلت نشینی اومدم حرف حق زدم
الان طرفدارهای حقوق حیوانات میان سراغم Khansariha (181) Khansariha (181)
(2014-10-24 08:55 PM)hunternakhjir نوشته شده توسط: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
من چند روز پیش دم طلوع افتاب داشتم میرفتم کوه یه گرگ دیدم حیون مادر مرده تا مارو دید گازشو گرفت رفت ولی کلا به نظر من انقدری که سگ های هار ترسناک هستن گرگ ترسناک نیست البته گرگاس از همشون بدترن!
ولی با تفنگ که باشی یکم دل و جرات پیدا میکنی و با تیرهوایی همشونو فراری میدی اما با دست خالی فاتحه .......
منظورت از گرگاس چیه؟؟؟
گرگاس جونوری بین سگ وگرگ یعنی پدر و مادرش یکی سگ و دیگری گرگ باشه و جالب اینکه خطر حمله کردنش از سگ و گرگ بیشتر و هارتر و وحشی تر از سگ وگرگ هستKhansariha (8)
(2014-10-26 12:01 PM)Zba نوشته شده توسط: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
(2014-10-24 08:55 PM)hunternakhjir نوشته شده توسط: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
من چند روز پیش دم طلوع افتاب داشتم میرفتم کوه یه گرگ دیدم حیون مادر مرده تا مارو دید گازشو گرفت رفت ولی کلا به نظر من انقدری که سگ های هار ترسناک هستن گرگ ترسناک نیست البته گرگاس از همشون بدترن!
ولی با تفنگ که باشی یکم دل و جرات پیدا میکنی و با تیرهوایی همشونو فراری میدی اما با دست خالی فاتحه .......
منظورت از گرگاس چیه؟؟؟

دقیقا همون چیزی که دوستمون مز گفتن در روستاها گرگ نر با سگ ماده جفت میکنن توله میشه گرگاس چون ژن غالب گرگ هستش تهاجمی تر هستش و از طرفی چون مادر سگ بوده از انسان هم ترسی ندارد!
شما استادی ولی بنده انقدر در روستای خودمون بودم که فرق سگ بی دردسر با پر دردسرش بدونم و تنها بنده تصمیم به اینکار نگرفتم بلکه حداقل 5نفر دیگه هم در این کار سهم داشتن.
سلام دوستان .من از اونایی هستم که تازه به انجمن پیوسته اند و اهل استان شهید پرور ایلام هستم ...
حدودا دو سه سال پیش بود نزدیکای عید رفتیم واسه طبیعت گردی نزدیکای ظهر بود یه جا نشسته بودیم که از دور چندتا گراز دیدیم .حدودا یه 400 متری با ما فاصله داشتن .
اصلا فک نمیکردیم طرف ما بیان .نصیب هیچکی نشه یکی از اون نرهای گندشون بدون اینکه خبر داشته باشیم داشت میومد طرف ما.
یه 50 متر مونده بود به ما برسه شانس آوردیم نزدیکمون چند تا تخته سنگ بزرگ بود هممون پخش شدیم هرکدوممون رفت یه جایی رو تخته سنگا
جایی که من پناه گرفتم دقیقا جایی بود که آقا گراز از کنار من رد شد والا فک کنم یه چن متری باهام فاصله داشت
یعنی نصیب کسی نشه یه زهره ای ازم ترکید که نگو . به چشم خودم فشار قبرو حس کردم جون خودم خخخخخخخ
دم همگی گرم...
سلام
حرف از سگ شد یه خاطره دردناک که یه چند سالی ازش میگذره یادم افتاد براتون بگم
داشتم میرفتم خونه پدربزرگم که تو یکی از روستاهای استان ایلامه
جایی که من از تاکسی پیاده شدم تا خونه پدربزرگم باید از چندتا روستای دیگه میگذشتم . از اون چندتا روستای اولی که گذشتم یه طوری قدم برمیداشتم که سگا بیدار نشن از خواب .چون اگه یکیشون پارس میکرد همشون بیدار میشدن و دیگه ........ تازه قبلا بهم حمله کرده بودن که بنده با چنان سرعتی دویدم که خداشاهده اگه مسابقه ای چیزی بود اگه اول نمیشدم دوم حتمی بودhttp://www.iran-airrifle.com/forum/images/smilies/khansariha%20(367).gif
خوب بقیه خاطره :دیگه داشتم به خونه میرسیدم که از 100 متریم یه سگ از یه سرا زیری خودشو با چنان سرعتی بهم رسوند بعدش خودشو کوبوند به پاهام . میخواست پامو بگیره که پوزش خورد به ساق پام . خدا یه رحمی بهم کرد که کنارم یه سرازیری دیگه بود که من ندونسته رفتم اونجا به محض رسیدن به کنار لبه چون حواسم به عقبم بود که سگ منو نگیره پام سر خورد مثل چرخ به دور خودم یه 20 دوری پیچیدم و هم چنان سگ دنبالم بود
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.

صاحبش که از سرو صدای معرکه خبردار شده بود سریعا خودشو رسوند و منو از دست سگه رهانید .........
بعدش فهمیدم اون سگ ماده بوده و بچه داشته و از اونجایی که سگا موقع زادو ولد دیگه واقا از گرگ هم بدتر میشن واقا شانس آوردم که منو نگرفتhttp://www.iran-airrifle.com/forum/images/smilies/khansariha%20(256).gif
شاد باشــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــید.....
سلام خدمتتون....
تو روستاهای شهر ایلام شغل اکثرشون کشاورزی و علی الخصوص کاشت شالی و برنج هستش
گرازها همزمان با شرو ع به نشا کاری نقشه حمله به مزارعو میکشن با سنجیدن تمام جوانب خخخخخخخخ
صاحبای مزارع مجبورن شبها سر مزرعه بمونن و به قول محلی گراز راو (فراری دادن گراز) کنن
تو یکی از شبها گرازا طوری اومده بودن نزدیک اون کسی که سر مزرعه بود که اصلا متوجه نشده بود . اون مرده رفته بود یه چرخی سر مزرعه بزنه که یه گراز بهش حمله کرده بود و شکمشو پاره کرده بود . صبح که مردم متوجه شده بودن سریعا رسونده بودنش بیمارستان ولی حدود چند روزی دوام آورده بود بعدش دار فانی را وداع گفت....
گراز خیلی خطرناکه خیلی مواظبشون باشین .صدمه های جبران ناپذیری وارد میکنن
به سلامت.
سلـــــــــــــــــــــام
حدودا دو سه سال پیش بود شب رفته بودیم کوه البته دو نفری بودیم تو کوهای ایلام
دوستم حدودا یه 20 دقیقه ای از من دور شده بود بره آب بیاره ،خیلی دل و جرعت داره
من موندم تک و تنها بدون هیچ سلاحی ......
دوستم که دیگه داشت خیلی دیر میکرد اعصابم داشت به هم میخورد که اگه مشکلی واسه من یا اون پیش بیاد تنهایی چیکار کنیم . خلاصه من که تنها بودم و فقط یه چراغ قوه خیلی قوی داشتم دروغ چرا بگم از ترس هی چراغ قوه رو این ور و اون ور میکردم ببینم چیزی نیاد طرفم. آخه جایی که ما بودیم گرگ و خرس و کفتار داره و البته بعضی کفتارای بزرگ تا نزدیکای روستا هم میامدن و خودم هم به شخصه یه شب دیدم که چجوری عین خیالش نبود و اومده بود تا 100 متری خونه ها
بریم سراغ بقیه خاطره . اون جایی که ما اطراق داشتیم نزدیک یه روستایی بود که نزدیک کوه بود . یه دفعه سگهای روستا یکی یکی به طور وحشتناکی شروع کردن به پارس کردن . منم از دور چراغ قوه رو انداختم به سگا که حدود یه 20 تایی میشدن چشماشون که زرق و برق میکرد لرزه میفتاد به اندام......
حالا که یه کم چراغقوه رو به اطراف سگهای روستا انداختم دیدم که یه حیوونی به اندازه 3 برابر سگ داره به چراغ قوه من نگاه میکنه . کفتاری بود با یال روی گردنش مثل اسب !!!!!!!!!!!!
حالا خودتونو جای من بذارین تک و تنها بدون سلاح..........
شنیده بودم اگه چراغقوه رو بندازی تو چشم سگ یا سگ سانی موقتا نمیبینه . منم چراغقوه زوم کردم تو صورت کفتاره . یه دفعه سگا حمله ور شدن طرف کفتار تا یه قدمی کفتار میرفتن و بر میگشتن.
کفتار شروع کرد به حرکت طرف من . البته من رو یه تپه بلند بودم که تا کفتار میخواست بیاد برسه به من میرفتم پیش دوستم که اسلحه پیش اون بود . چند دقیقه چراغ قوه خاموش کردم دوباره روشن کردم دیدم کفتار داشت حمله میکرد به سگا که ازشون شکار کنه !!!!!!!!!
تو همین موقع دوستم اومد یه نفس تازه کشیدم خیالم راحت شد بعدش دو نفری یکیمون چراغ قوه گذاشت رو سگا و اون یکی گذاشت رو کفتاره . باور کنید عین مستندای آفریقا بود .
بعد یه مدتی کل کل کردن کفتار با سگا کفتاره گشنه راشو گرفت طرف کوه دیگه ندیدیمش
خـــــــــــوش باشــــــــــــید.
سلام خدمت همه ، آنلاین و آفلاین....
یه خاطره نقل شده از پدر بزرگم در مورد پلنگ براتون بگم . اون قدیما که کبک و تیهو و اینجور چیزا خیلی بیشتر از الان بوده و دلیل عمدش هم نبود زیاد تفنگ بوده
او موقع ها تفنگا بیشتر از نوع بودن که به محلی بهشون میگن تمل ( یا همون تنبل) چون باید خودت باروت میریختی بعدش یه نمد میذاشتی و بعدش ساچمه ها وبعد اون یه نمد دیگه که تا تفنگو پر میکردی حالت گرفته میشد و به هر حال .....
پدر بزرگم صبح خیلی زود میره واسه شکار کبک اونم به صورت کومه زدن سر آب اونم تو یه منطقه پرت
با رسیدن به محل مورد نظر بعد از طلوع خورشید متوجه میشه که جایی که کومه زده دقییقا بالای سرش یه صخره هستش که یه چیزی روش لم زده و داره به اون نگاه میکنه
پدربزرگم که اول فک میکنه یه سگ هستش و چون گرسنشه اومده نزدیک . با یه کم دقت متوجه میشه یه پلنگ بالا سرش گرفته و چون دیده پدر بزرگم تنهاست نترسیده و مونده بالای صخره
پدر بزرگم که اول خواسته بود بهش تیر اندازی کنه پشیمون میشه و به یه فکر دیگه میفته
پدر بزرگم اومده بود شروع کرده بود به صحبت کردن و صدای چند نفر دیگه رو در آورده بود تا پلنگه فک کنه که تعدادشون زیاده و از اونجا بره
با یه کم ادامه دادن به صحبت پلنگ از جاش بلند میشه و میره پی کارش
واقعا اون قدیما پدر بزرگامون چه جرعتی داشتن ها

خوش و خورم باشـــــــــــــــــــد
صفحه ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47
لینک مرجع