انجمن تخصصی شکاروتیراندازی(بزرگترین مرجع اطلاعاتی تفنگ بادی،پی سی پی،تیراندازی ایرانیان)pcp.airrifle.airguns..تفنگ بادی،پنوماتیک،

نسخه کامل: حمله حیوانات به انسان
شما در حال مشاهده نسخه تکمیل نشده می باشید. مشاهده نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
صفحه ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47
باسلام آقا مهر سال پیش با عیال رفته بودیم سمت شمال که توی راه ظهر برای ناهار توی جنگل گلستان یک فضای باز بود که حداقل 10-12 خانواده دیگه اونجا بودن نگه داشتم.
بعداز ناهار دراز کشیده بودم و داشتم استراحت میکردم که شنیدم یک نفر میگه بیا بیا ... به خانومم گفتم ببین چیه بنده خدا ندید بعد خودم بلند شدم دیدم یک گراز یا شاید خوک وحشی در فاصله 40-50 متری داره از دست یک پیرمرد نون میگیره.خانومم ترسید و بلند شد ولی من اصلا نترسیدم چون سال قبلش هم یک گله 15-16تایی خوک وحشی از فاصله 2متریمون رد شدن (توی جنگل گلستان مشغول خوردن هندوانه بودیم) و اون خوکها بیشتر از ما ترسیدن و فرار کردن.سال قبلش هم یک گراز با 2تا بچش دیدیم که داشتن دنبال غذامیگشتن. ماهروقت توی جنگل گلستان توقف کردیم گراز دیدیم
کلا فکر کنم گراز اگه خودش رو در خطرنبینه و شما برای خودش و بچه هاش تهدیدی نباشین کاری بکار آدم نداشته باشه.شاید هم اونا که مادیدیم گراز نبودن.
باز هم دوستان وارد نظربدن. متشکر از عنایت دوستان
(2014-09-01 05:51 PM)MrParak نوشته شده توسط: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
باسلام آقا مهر سال پیش با عیال رفته بودیم سمت شمال که توی راه ظهر برای ناهار توی جنگل گلستان یک فضای باز بود که حداقل 10-12 خانواده دیگه اونجا بودن نگه داشتم.
بعداز ناهار دراز کشیده بودم و داشتم استراحت میکردم که شنیدم یک نفر میگه بیا بیا ... به خانومم گفتم ببین چیه بنده خدا ندید بعد خودم بلند شدم دیدم یک گراز یا شاید خوک وحشی در فاصله 40-50 متری داره از دست یک پیرمرد نون میگیره.خانومم ترسید و بلند شد ولی من اصلا نترسیدم چون سال قبلش هم یک گله 15-16تایی خوک وحشی از فاصله 2متریمون رد شدن (توی جنگل گلستان مشغول خوردن هندوانه بودیم) و اون خوکها بیشتر از ما ترسیدن و فرار کردن.سال قبلش هم یک گراز با 2تا بچش دیدیم که داشتن دنبال غذامیگشتن. ماهروقت توی جنگل گلستان توقف کردیم گراز دیدیم
کلا فکر کنم گراز اگه خودش رو در خطرنبینه و شما برای خودش و بچه هاش تهدیدی نباشین کاری بکار آدم نداشته باشه.شاید هم اونا که مادیدیم گراز نبودن.
باز هم دوستان وارد نظربدن. متشکر از عنایت دوستان

دقیقا همینطوره کلا گراز کاری به ادم نداره اون مواردی که حمله میکنه که اونم خیلی خیلی کم پیش میاد بخاطر این قضیه اس که میگم
من ساکن نیشابورم اینجا گراز زیاده بخاطر باغات سیب که گراز خیلی سیب دوس داره و چغندر و ذرت و ...
نمیدونم تابحال رفتین تو مزرعه ای که گراز خسارت زده یا نه اما واقعا مزارع رو نابود میکنه تو همین فصل بیشتر گرازها تو مزارع ذرت هستند یعنی شب و روز تو همین ذرتها هستن هم پنهون شدن و کسی نمیتونه تهدیدشون کنه هم غذا میخورن سرد هم هست کلا گراز تو این فصل دنبال جای خنک میگرده کشاورزا توباغات مجبور میشن با این حیوون درگیر بشن قدیما با بیل و هر چی دم دستشون بود و حالا هم با ساچمه زن و البته ساچمه ریز اگه این مواقع برید میبینید شبا اتیش میکنن و تو باغاتشون کشیک دارن بخاطر همین گرازها چندین بار پیش اومده گراز زدیم دیدیم تو رونش ساچمه 4 هست واسه همین اذیت و ازاری که از کشاورز میبینه بعضی مواقع پرخاشجو میشه و حمله میکنه اونم خیلی کم پیش میاد یعنی شاید از هر 100 تا دو تا حمله بشه و بیشتر مواقع گراز فرار میکنه
داداش خوک های جنگل گلستان شدن بره خونگی انقدر نون خوردن از دست مردم
البته اونایی که نون میخورن از دست اکثرشون خوک هستن و گراز کم پیدا میشه مگر اینکه بزنن به دل جنگل
این خوک هایی که شما میفرمایید شب که تویه جنگل میخوابی میان بالا سرت و آشغال پاشغالهای دورو برت رو میخورن و به آدم کاری ندارن مگر اینکه سهوا
(2014-08-30 10:16 PM)mster نوشته شده توسط: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
کسی تا حالا موردی داشته که با بادی شلیک کنه به گرگ و گرگ با گستاخی بازم بیاد جلو ؟
یا شلیک فراری دهنده هست واسش و میشه به بادی در این مواقع اکتفا کرد

البته سگ گله و گراز رو میدونم که ول کن نیستن سوالم در باره گرگه

با سلام.
اگر من سوال شما را درست متوجه شده باشم منظور شما شلیک با بادی به گرگی که در حال حمله به شماست به نظر من ابتدا باید مشخص کنیم چرا یک حیوان به چیزی حمله میکنه در مورد حیوانات یک علت احساس خطر و مورد دیگه تغذیه و مورد بعدی قلمرو طلبیه و در بعضی موارد در حالت طبیعی نباشه و یا بیمار باشه در مورد اول احساس خطر برای خود حیوان و یا بچههای حیوان و یا چیزی که براش مهمه (من سگی داشتم که برای توپ تنیسش دست دوستمو گاز گرفت)مورد دوم هم حیوان برای تغذیه ویا حفظ غذا خودش حمله میکنه در مورد قلمرو هم شما در نزدیک لونه حیون ویا در داخل قلمرو اون حضور داشته باشی و متجاوز محسوب بشید که مثال بارز اون سگ نگهبان و یا بزرگترش پلنگ که اگر تو یک خط (راه)قرار گرفتین امکان نداره بخاطر شما راشو کج کنه مورد بعدی هم در حالت غیر طبیعی مثل شتر مست و یا الاق که گاها به انسان حمله میکنه و بیماری هم مثال خوبی که میشه زد سگی که تا دیروز جونشو برای شما میداد به خاطر بیماری هاری ممکنه به شما حمله کنه این مطالب در مورد علل حمله یک حیوان حالا چه وحشی و چه اهلی که من به خاطرم امد و نوشتم
حالا در مورد گرگ یکی از اقوام نزدیک من در شمال یک واحد دامداری داره که در کنار گاوهای اصیل چند راس گاو محلی هم نگهداری میکنه گاوهای بومی در شمال اونهای که ماده هستند معمولا صبح زود وارد جنگل میشن و خودشون را به ترازهای بالای میکشونند و غروب هم برمیگردند ولی گاوهای نر در فصل بهار و تابستان و گاها هم پاییز ممکنه سه هفته هم بر نگردند که این میشه گفت از اعتماد به نفس بالای اونهاست و البته تنبلی که موجب این میشه که مورد حمله حیوانات وحشی قرار بگیرند حالا چطور میشه که یک قلاده گرگ از پس یک راس گاو نر 4-5 ساله با اونهمه دبدبه و کبکبه برمیاد دوستان تا حالا با گرگ در وحش به قول معروف چش تو چش شدند اگر گرگی به دلیلی خیال حمله به شما را داشته باشه اول از همه چک میکنه که ببینه خطر مهمی از جانب شما اونو تهدید میکنه ویا نه گرگی که تک باشه و خیال حمله داشته باشه از اصل غافلگیری و حمله سریع و کاری بهره میگیره در مورد گاوی که چندین برابر وزن یک گرگ را داره اول خوب شکار رو سبک و سنگین میکنه بعد اگر امکانش باشه از یک موضع بالا تر به شکم گاو بدبخت حمله سریع و کار ساز انجام میده و شکم حیون رو میدره و به این سادگیها هم ول نمیکنه حیون که غافلگیر میشه در حالی که پوست شکمش تو دهن اقا گرگه هست فرار میکنه و گرگه را هم با خودش میکشه و این باعث پارگی بیشتر شکم حیون و بیرون ریختن دل و روده حیون میشه و در نهایت هم ضعف و شکار و خورده شدن گاو به اون عظمت که میفته روی زمین و زنده زنده خورده میشه یک بار گاو بدبخت نزدیک به 700-800 متر گرگ را تو یکی از همین جادهای جنگلی یدک میکشد و خون ابه و و غذاهای که خوده بود تو طول این مسیر تو جاده ریخته بود و 50 متر مونده به جاده اصلی گرگه کله پاش کرد طبیعت گرگ اینه و جزی از اکو سیستم و به اون هیچ ایرادی نیست و ما هستیم که قلمرو و طعمه اون تصاحب کردیم این داستان یک گرگ تنها بود حالا شما دو گرگ و یا 7گرگ را در نظر بگیر تو مستند خارجی نشون میده گله گرگ به گله گوزنها حمله میکنه و ضعیفتره را انتخاب میکنه و بعد نوبتی اونو تعقیب میکنند و وقتی که خوب خسته شد انوقت همگی هجوم میبرند و کلکش رو میکنند چون وقتشو دارند و عادتهای شکاری اونها هم فرق میکنه بنده خدا در حال عبور از یک مسیر باریک هست که یک دفعه میبینه که یه چیز خاکستری مثل باد امد یک دندونی کشید روی شکمش و مثل باد هم در رفت میبینه دل رودش تو دستشه و یا تو زمستون تو جادهای کوهستانی از بد شانسیش ماشینش پنجر و یا خراب شده میبرنش زیر جاده و تمام این در حالتیه که قصد حمله و شکار داشته باشه ولی اگر با گرگ همینطوری و اتفاقی برخورد کنید اگر گرسنه نباشه و خطری اونو تهدید نکنه صد درصد فرار میکنه یک توصیه اگر در برنامه های طبیعت گردی فهمیدید که گرگی شما را زیر نظر داره و گاها از چپ و یا راس و اطراف شما ظاهر و بعد ناپدید میشه کاملا هوشیار باشید و کاملا مراقب اون باشید خودتون را جاهای باریک و تنگ و دخمه نگیرید و اگر کوله دارید از رو ببندید.ما با این اقا گرگه خاطره زیاد داریم ولی نوشش حوصله میخواد انشا اله در یک فرصت مناسب[/align][align=right]
سلام ب همه دوستان
منم به قول این دوست عزیزمون که اسمش رو نمیدونم(rak) خاطره با گرگ زیاد دارم اما حوصله میخواد نوشتنش
فقط در همین حد عارض بشم خدمت دوستان کل حیوانات درنده اگر احساس خطر از جانب شما به خود نکنن چه از نظر جانی چه از نظر قلمرو و چه متجاوز به خوراک یا توله هاشون نکن حمله نمیکنن مگر اینکه یا هار باشن یا زیاد گرسنه من زیاد با گرگ رو برو شدم من بچه اردبیل هستم 38 کیلومتری اردبیل به خلخال یه مرغداری داریم که اونجا زمستون ها برام اسباب سرگرمی داره چه از نظر دام گذاری برا پرنده ها چه شکار خرگوش چه سر به سر گذاشتن گرگ ها و روباه ها البته به کمک سگ ها این خاطره خیلی دلمو میسوزونه که هوش گرگ رو نشون میده میخوام براتون بگم که کارگرمون تعریف کرد برام من 3 تا سگ نر و یه سگ ماده گرگی نه چندان بزرگ اما خیلی زیرک تو مرغداری دارم که بهتره بگم داشتم
یکی از این سگ های نر من سگ عشایر بود خیلی سگ... به جان خودم وقت غذا خوردن من خودم نمیتونم نزدیکش بشم در این حد یا وقتی موقع فروش مرغها میشه میرم که زنجیرش کنم که به کسی اسیب نرسونه اگه میل نداشته باشه بیاد دنبالم به خود منم خر خر میکنه که داستانش بمونه که تا حالا از خجالت چند نفر در اومده خلاصه با دوتا گرگ جلو خودم درگیر شده و تواناییش رو به چشم دیدم Khansariha (48)ببخشید زیاد دور شدم جونم برا دوستان بگه کارگره میگفت شب زمستون بود دیدم سگ ماده زیاد صدا میکنه و پروژکتور ها رو روشن کردم محوطه روشن شد دیدم چهارتا گرگ از رو بروی منزل کارگرا که سگ ها هم جلو اون میخوابیدن وایستادن (دوستانی که سگ داشتن میدونن تو هوای برفی همیشه سگ پوزه خودش رو وسط ارنج دستش میزاره تا سردش نشه چون تنها نقطه که از اونجا احساس سرما میکنه دماغشه) سگ های ماده هم همیشه بسیار هوشیار میخوابن و هوای همه جا رو دارن (ناگفته نمونه مرغداری ما دیوار محوطه نداره) که ماده سگ شرو کرد به پارس کردن شدید که اون یکی سگ ها هم با پارس شدید ماده متوجه حضور گرگ ها شدن وشرو کردن سه تا سگ نر پارس کنان به دنبال گرگها کمی که از دید محو شده بودن از بغل منزل کارگرا دوتا گرگ دیگه میان و ماده سگ گرگی رو غافلگیر و کشانکشان بردن ...این کارگر عزیز بنده هم فقط از پنجره تماشا میکرده و ساعت 6 صبح به بنده زنگ زد که از ترس نمیتونم برم بیرون که شاید گرگها باز این اطراف باشن با وجود سگها ساعت 7 بود بنده به مکان رسیدم که کمی با دنبال کردن رد پاها 500 متر اونطرف تر فقط خون و مو بود والسلام) گرگ ها همچین موجودات زرنگی هستن پس دوستان هیچوقت هیچوقت احتیاط رو فراموش نکنین صد در صد بازم میگم صد در صد هیچوقت گرگ در زمستون تنها نیست اگه دیدید مطمئن باشید جفتش یا گروهشون نزدیکی ها هستن پس تو هوای برفی که حیوان کم تر شکار گیر میاره به آبادی ها و منطقه های مسکونی نزدیکتر میشه پس اگه شکار رفتین هیچوقت از دوستان جدا نشین یا کم کم دو نفر دونفر جدا بشین کوچک همه دوستان ببخشید طولانی شد چون دلم نمیخواد تار مویی از سر دوستان و بزرگان کم به البته با اینکه داریم خدمت دوستان درس پس میدیم
آقا صحبت از حمله حیوانات وحشی شد من هم چند تا خاطره و تجربه از خودم در کنم
دوستان غلطهای املایی و غیره رو بزارن به حساب بی سوادی حقیر.....
یک روستایی هست دم گوش زنجان کنار دانشگاه آزاد اسمش پایین کوهه
یک پیرمردی بود اسمش خاطرم نیست نون خشک جمع میکرد زمستانها هم پرف پارو میکرد و از این قبیل کارها
پیرمرد که میگم شما راحت 80 رو در نظر بگیرید!!!
این جای داستان رو از زبون خودش میگم:
(با لهجه آذری بخوانید) رفته بودم شهر برف پارو کنم خلاصه تا عصر یک چهار تایی حیاط و پشت بوم روفته(ریخته ) بودم..
هوا تاریک شده بود اومدم تا نزدیک روستا واستادم گفتم شاید ماشینی چیزی رد بشه دیدم خبری نیست
زن یکی از صاحب خونه ها هم کمی لباس کهنه داداه بود خلاصه داشتم تو سر بالایی میومدم دیدم خیرات یک چیزی پشت سرمه..
بله گورد(گرگ ) بود دیدم من پیره مردم نمیتونم فرار کنم که..چند تایی از لباس کهنه ها رو پیچیدم دور ساعد دستم آماده شدم گرگ چند باری خیز برداشت
اما منصرف شد یک لحظه که پشتش رو کر ده بود به من برگشت پرید روم منم دستم رو کردم تو دهنش..
گرگ پدر سگ!! که تازه فهمیده بود گیر چه آدمی افتاده خواست در بیاره دهنش رو گفتم کجا؟اگه یک بار دیگه حمله کنی وضعیت خراب میشه.....
کاری ندارم خیلی شیرین تعریف میکرد من نمیتونم قشنگ بگم... خلاصه زبان و حلقوم گرگ رو با دستش خورد کرده بود و کشته بود گرگ رو پیرمرد 80 ساله!!!!!!!!!!!!!!!!!!
حتی تو جراید و تلویزون استان هم نشونش دادن..البته یکی از نگشتاش دیگه کار نمیگرد احتمالا عصب یا تاندونش پاره شده بود......
اگه از این خاطره خوشتون اومده
میتونین پست بعدی حقیر رو بخونین اگر هم که نه
ببخشید سرتون رو درد آوردم
کوچک همه بچه های با صفای سایت از زنجان":khansariha (8):Khansariha (8)Khansariha (8)
-------> جونم براتون بگه من همیشه که شکار میرم تیرکمون سنگی همراه خودم دارم از این قدیمیها هم نه
یک چیز خیلی سبک و قدرتمند کار چینه اما کپی از روی کار آلمانیه............
نه بهاش شکار نمیکنم...اگه دقت کرده باشید همیشه تو کوه و کمر این سگهای گله یا نزدیک روستاها سگهای روستا خیلی آدم رو اذیت میکنن
کاریش هم نمیشه کرد اگه بزنی بکشیش روستایی میگه این سگ من 10 ملیون پولش بود 10 تا گرگ رو حریف بود در حالی که آقا سگه معتاد تشریف داشته!!
کافیه یدونه با تیرکمون سنگی بزنیش و نشون بدی ازش نمیترسی.......البته احتمال هم دار گیر سگ سگ پدری بیفتید و فرار نکنه!!
من خودم سگ زیاد کشتم خدا من رو ببخشه البته بیشترش برای صلاح انسانها بوده...
اما یک خاطره خیلی بدی دارم جونم براتون بگه...
یک روستایی هست به نام ......و یک سدی هم داره 75 کیلومتری زنجان ما گاهی با رفیقم مهندس میرفتیم اونجا ماهیگیری و یک غار طبیعی خیلی با صفا هم بود کنار آب
خیلی خاطره دارم ازش.....
یک بار بعد از ظهر که گونیمون رو از ماهی پر کرده بودیم و داشتیم میرفتیم که برسیم به ماشین دیدیم یک گله خیلی خیلی بزرگ اطرافه ماشینه
ما هم به حساب روستا یی گزاشتیم و راهمون رو ادامه دادیم که دیدیم چند تایی جوون پر ادعا با شلوارهای شیرازی
چپ چپ ما رو نگاه میکنن به رفیقم گفتم بیخیال بزار گم شن جوونن سرشون باد داره.....
این رفیق ما گوش نداد برگشت یادم نمیاد چی گفت(ترکی گفت مشکلی هست) یا همچین چیزی که یکی از جوانها داد زد کوش کوش کوش کوش کوش..........
پنج شش تایی سگ،سگ چه عرض کنم غول بیابون از اطراف به طرفمون حمله کردن.....
من شخصا خودم رو کثیف کردمKhansariha (226) و دویدم سمت ماشین...
این رفیقمون دست برد کارد شکارش رو در بیاره(اینجاش رو من ندیدم بگفته خودش)که دیدم داره داد میزنه یک سگ از این پاش یکی از اون یکی پاچه شلوار شیش جیبش
کشان کشان رو زمین میبردن و میکشیدن و اون جوون نامرد هم هی داد میزد کوش کوش کوش کوش و بقیه هم میخندیدن..........
این رفیقمون هم داره همش من رو صدا میزنه
درب عقب ماشین رو زدم باز شد ضامن صندلی رو زدم و صندلی پرانی که ساخته بودم باز شد و
مخفیگاه اسلحه نمایان شد...
همینطور که داشتم اسلحه رو آماده میکردم(همه این ها صدم ثانیه ایی اتفاق افتاد)
یک سگه دیگه هم داشت من رو غافلگیر میکرد............
اولین تیر رو نثار سگ نزدیک خودم کردم
یک لحظه زمان ایستاد.....
انگار همه حتی سگ ها و گوسپند ها هم برگشته بودن من رو نگاه میکردن...
فقط خدا خدا میکردم اسلحه گیر نکنه(اسلحه قطعاتش که خراب شده بود یدکی امریکایی نداشت خودم ساخته بود)
دومی رو زدم اطراف جوونها ترسیدم رفیقمون رو که تازه نامزد کرده بود بگشم.....یک گوسفند در حال جون دادن بود
سگها هم رفیقمون رو ول کرده بودن ولی یکیشون دندونش رو نشون میداد
سومی رو هم خای کردم تو مغزش..........
اومدم موقعیت رو بسنجم دیدم جوانهای پر ادعا مثل سگهاشون دمشون رو گزاشتن رو کولشون دارن تو تنگه فرار میکنن.......

خلاصه ما با بدبختی خودمون رو رسوندیم دهات این رفیقمون هم همش میگه بزار برگردیم ........... این کارشون کنیم اون کارشون کنیم...
تو دهات پیرمردها عصرها جمع میشن تو سینه آفتاب رسیدم میدون ده دستی رو کشیدم و پیاده شد چشمهام رو بستم دهنم رو باز کردم
رگبار فحش ناموس بود که از دهنم خارج میشد چند تایی مرد میانسال هم غیرتی شده بودن
که یه پیرمرد گفت آرام اول بالام نمه اولوپ؟ آروم باش پسرم چی شده؟ با داد و حوار گفتم این رسم مهمون نوازیه و........ماجرا رو گفتم
پرمرد در هالی که خشمگین شده بود گفت پسرم ما که اینهمه گوسفند نداریم خدا ذلیل کنه فلان.... خان رو زمینهاش رو اجاره داد به اهالی........(یکی از شهرها)
برای چرا گوسپندها...........یکی داد زد ما گوسفندمون از بچه انداخته بخاطر گشنگی اونوقت از فلان شهر بیان اینجا لات بازی کنن آبروی ما رو ببرن......
یکی دیگه از اونور گفت آره آره یکیشون اونروزی داشت از مغازه خرید کردنی به یکی از زنهای روستا بد نگاه میکرد..و خلاصه هرکسی چیزی میگفت..... بلبشویی بپا شد
انبوهی از جوانها و زن و مرد در حالی که داس و چوب دستی و بیل دستشون بود به طرف سد و اردوگاه چوپانها روانه شدن و مفسده ایی بپا شد طولانی..........
رفیقمون رو هم اوردیم شهر دو تا آنپول زدنش دکتر گفت شانس اوردی شلوارت برزنت و ضخیم بوده اگر رگهای پاهات رو پاره میکرد کارت تموم بود.......


از این دست خاطرات خیلی دارم و خصوصا بعضی جاها محلی ها شکارچی ها رو به چشم دزد نگاه میکنن و فکر میکنن آسمون و زمین و همه موجودات اونجا برای اونهاست
که بهترین کار تو اونجور موارد مماشات و از در دوستی وارد شدنه......

جونم براتون بگه تعداد سگهایی که کشتم از خاطرم رفته ولی بخاطر ایمنی انسانها بوده........سگهایی که از سیم خاردار و فنس اطراف فرودگاه رد میشن
و وارد ران وی میشن خطر بزرگی برای ایمنی پرواز هستند که همیشه یکی هست که بزنتشون.......البته معمولا سربازها برای مرخصیو ....اینجور مسایل
داوطلب میشن.............البته پرندگان و جوندگان هم هنوز مشکل بزرگی هستند که هیچ دستگاهی اختراع نشده تا از اطراف فرودگاه ها دورشون کنه..............
چرا بعضی جا ها از عقاب و شاهین برای دورکردن پرندگان و جوندگان استفاده میکنند.
(2014-09-20 08:16 AM)data19 نوشته شده توسط: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
چرا بعضی جا ها از عقاب و شاهین برای دورکردن پرندگان و جوندگان استفاده میکنند.
درمورد پرندگان نمیدونم ولی در مورد جونده ها دلیلش اینه که جوندها در مسیر حرکتشون ادرار میکنن و این ادرار نور فرابنفش رو منعکس میکنه . پرنده های شکاری قادر به دیدن نور فرابنفش هستن ( مثل زنبور ) به همین دلیل مسیر حرکت موش و خرگوش رو از اسمون به صورت خطوط روی سطح زمین میبینن و به راحتی شکار رو پیدا میکنن . روش موثر و کم هزینه از نظر زمانی !

البته این سوال به این تاپیک مربوط نمیشه ها . محض یاد اوری
من منظورم از چرا، بله بود.
سلام به همه ی دوستان Khansariha (8)
اینم یه خاطره کوچولو که 2-3 ساعت پیش اتفاق افتاد
امروز داشتم توی خیابون های خاکی اطراف شهر با خیال راحت و با پایین ترین دنده دوچرخه سواری میکردم،یهو یک صدایی نظرم رو جلب کرد خوب که دقت کردم دیدم توی فاصله ی حدودا 150 متری یه گله گوسفند دارند میچرند به شکلی که نه من توی مسیر اونا بودم نه اونا توی مسیر من،خوب که نگاه کردم دیدم سه تا سگ با تمام سرعت دارن یه چیزی رو دنبال میکنن،من ایستادم تا ببینم قضیه چیه،بیشتر که دقت کردم دیدم سگها مسیرشونو عوض کردند و مثل تیری که از کمون در رفته منو هدف گرفتن،بین من و اونا یه جوی آب دو متری بود،با خودم گفتم اینا دیگه از جوب نمیتونن رد بشن، اما چشمتون روز بد نبینه یهو دیدم دو تاشون رد شدن و نمیخوان بیخیال من بشن و دیگه دارن به من میرسن دیگه فرصتی برای فکر کردن نبود،منم با تمام قدرتی که داشتم،شروع کردم به رکاب زدن و دنده ها رو عوض کردن یهو احساس کردم دنده ها ی دوچرخه قاطی کردن،برای یه لحظه به معنای واقعی پاپیون کردم،دوباره رکاب زدم اما خدا رو شکر دنده ها درست شد و حرکت کردم با تمام سرعت.نا مردا تا خیابون اصلی هم داشتن منو دنبال میکردن،وقتی رسیدم به آسفالت دیگه دنبالم نیومدن.
واقعا راست میگن که آدم تا در موقعیت مشخصی قرار نگیره،اظهار نظرش در اون مورد ممکنه درست نباشه
اینکه میگن سگو که دیدی نباید بترسی رو خودم بارها شنیدم و برای خیلیا هم تعریف کردم،اما مهم اینه که توی شرایط واقعی هول نشی....
من که قلبم افتاده بود توی ش ر ت م (هیچ چیز مثل حقیقت نیست)Khansariha (48)
Khansariha (256)
صفحه ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47
لینک مرجع