2015-07-03, 11:25 PM
امروز به اتفاق تنی چند از دوستان رفتیم به تیراندازی تفریحی ، پرتاب آب معدنی و زدن آن با تفنگ ساچمه زن (تراپ فقرا خخخخخ)
در حین تیراندازی متوجه پرنده ای شدیمکه در پشت سر ما به فاصله 15-10 متر به زمین نشست ، هیچ یک از ما درس پرنده شناسی پاس نکرده بود ولی از پرندگان شکاری بود با جثه ای در حد یک کبوتر و یا کوچکتر از آن . اندکی پس از تماشا متوجه شدیم که زیاد قادر به پرواز نیست و فکر کردیم که شاید زخمی شده باشد و با لطایف الحیلی ( من از روبرو به آن نزدیک شدم و دوستم پیراهنش را در آورد و رویش انداخت تا انگشتانش از گزند منقار تیزش در امان باشد) موفق شدیم که بگیریمش . القصه آن را به سوی ماشین برده و داخل سبد پیک نیک انداختیم و از سوراخ های سبد معاینه اش کردیم (می ترسیدیم به آن دست بزنیم) ولیاثر از خون و خونریزی مشاهده نکردیم و به دلیل حرارت بالای جوی ، مقداری آب کف سبد ریختیم تا شاید از آن تناول کند ، به هر حال سایه خودرو و آب سبد مقداری سر حالش آورد و تصمیم بر آن گرفتیم تا به اداره محیط زیست تحویلش دهیم ، حدود بیست دقیقه بعد سر و صدای والدینش را از بالای سر شنیدیم ، بله لانه اش همان نزدیک ما و در بازوی دکل فشارقوی برق بود و این شیطان دوست داشتنی بدون اجازه بابا و مامان از خانه بیرون رفته و به تنهایی قادر به برگشت نبود ، بابا و مامان هم با خالی دیدن خانه، نگران شده و داد و فریاد راه انداخته بودند و در جستجویش بودند بنا براین ما هم آن را زیر دکل رها کردیم تا بابا و مامان در سر فرصت او را به خانه (لانه ببرند) .
عکس ها با موبایل گرفته شده و به دلیل عدم آشنایی با مونتاژ عکس ، تصویر زوم شده آن حیوان را در عکس مجزا نشان داده و درعکس اصلی محل آن با فلش نمایش داده شده است:
در حین تیراندازی متوجه پرنده ای شدیمکه در پشت سر ما به فاصله 15-10 متر به زمین نشست ، هیچ یک از ما درس پرنده شناسی پاس نکرده بود ولی از پرندگان شکاری بود با جثه ای در حد یک کبوتر و یا کوچکتر از آن . اندکی پس از تماشا متوجه شدیم که زیاد قادر به پرواز نیست و فکر کردیم که شاید زخمی شده باشد و با لطایف الحیلی ( من از روبرو به آن نزدیک شدم و دوستم پیراهنش را در آورد و رویش انداخت تا انگشتانش از گزند منقار تیزش در امان باشد) موفق شدیم که بگیریمش . القصه آن را به سوی ماشین برده و داخل سبد پیک نیک انداختیم و از سوراخ های سبد معاینه اش کردیم (می ترسیدیم به آن دست بزنیم) ولیاثر از خون و خونریزی مشاهده نکردیم و به دلیل حرارت بالای جوی ، مقداری آب کف سبد ریختیم تا شاید از آن تناول کند ، به هر حال سایه خودرو و آب سبد مقداری سر حالش آورد و تصمیم بر آن گرفتیم تا به اداره محیط زیست تحویلش دهیم ، حدود بیست دقیقه بعد سر و صدای والدینش را از بالای سر شنیدیم ، بله لانه اش همان نزدیک ما و در بازوی دکل فشارقوی برق بود و این شیطان دوست داشتنی بدون اجازه بابا و مامان از خانه بیرون رفته و به تنهایی قادر به برگشت نبود ، بابا و مامان هم با خالی دیدن خانه، نگران شده و داد و فریاد راه انداخته بودند و در جستجویش بودند بنا براین ما هم آن را زیر دکل رها کردیم تا بابا و مامان در سر فرصت او را به خانه (لانه ببرند) .
عکس ها با موبایل گرفته شده و به دلیل عدم آشنایی با مونتاژ عکس ، تصویر زوم شده آن حیوان را در عکس مجزا نشان داده و درعکس اصلی محل آن با فلش نمایش داده شده است: