دوست عزیز رضا جان دستورات شما اطاعت میشود...اتفاقا حقیر علاقه فراوانی به سلاحهای تاریخی و کلا اشیا" تاریخی دارم فعلا چون صفر کیلومتر هستم اینجا نمیخواهم زیاد پر چونگی کنم شاید دوستان ناراحت شوند وجسارت شود خدمت دوستان قدیمیتر.....
رفیق عزیز کوهنورد جان من عاشق آن عکس آواتارت هستم
رفیق این که چیزی نیست اگر بگویم چه چیزهایی دادند بعضی ها گریه ات میگیرد
از سلاح هاس سر پر بسیار قدیمی و دارای ارزش تازیخی بگیر تا انفیلد انگلیسی و ..............
تازه این که چیزی نیست پرمردی بود در یکی از روستاهای دور که هر وقت به شکار میرفتم
اقلامی از قبیل دارو و مایحتاجی که بعلت بعد مسافت نمیتوانستند از شهر تهیه کنند برایشان تحفه میبردم
و الحق که خدابیامرز بسیار مهمان نواز بود.چند وقت پیش فیلمان یاد هندوستان کرد
و برای تغییر آب و هوا سری به آن اطراف زدم.
پسر آن خدا بیامرز را در هالی که با موتورسیکلتی چینی بیابان را گز میکرد دیدم
خلاصه با آشنایی قدیمی که داشتیم روبوسی و حال و احوال...................
به خانشان رفتیم روی دیوار یک قبضه نخجیر(دو لول ته پر) دیدم.
وقتیماجرا را جویا شدم فهمیدم تفنگ امضا دار پدر را داده و این را گرفته
به خدا کم مانده بود گریه ام بگیرد.
تفنگشان ورندل" بود یادم هست یک بار به پیرمرد گفتم عمو جان این را بده من برایت یک
تفنگ مجوز دار ته پر بگیرم گلوله و همه چیزش هم ارزان و در دسترس....
پیرمرد خیلی رک و آگاه بود گفت:
هله تفنگ صاحاب المیوب
یعنی: هنوز صاحب تفنگ نمرده"
تفنگشان هم چیز محشری بود و از پدر پیرمرد مانده بود!!!!
چنان کنده کاری هایی داشت که دستگاه لیزر نمیتوانست چنان نقشهایی رویش بیندازد...
کاری ندارم که صفا و صمیمیت خانشان هم نمانده بود و یک لقمه ماست هم ندادند بخوریم(خدا سایه بزرگترها را کم نکند)
کوهنورد عزیز در مورد سلاح های حقیر هم که چه عرض کنم ما فقیر و فقرا که نداریم ملیونها خرج سلاحهای گران قیمت و مجوز دار بکنیم
با حداقل ها میسازیم
انشا الله رفاقت ها که محکمتر شد اگر قابل دانستید تشریف میاورید چند روزی مهمان ما میشوید در املاک پدری به شکاری میرویم
و کلی هم به سلاح و ابزارهای من می خندید....
با احترام
کوچک شما از زنجان"