شما وارد حساب خود نشده و یا ثبت نام نکرده اید. لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید تا بتوانید از تمامی امکانات انجمن استفاده کنید.
انجمن تخصصی شکاروتیراندازی(بزرگترین مرجع اطلاعاتی تفنگ بادی،پی سی پی،تیراندازی ایرانیان)pcp.airrifle.airguns..تفنگ بادی،پنوماتیک،
تاپیک بچه های استان چهار محال و بختیاری - نسخه قابل چاپ

+- انجمن تخصصی شکاروتیراندازی(بزرگترین مرجع اطلاعاتی تفنگ بادی،پی سی پی،تیراندازی ایرانیان)pcp.airrifle.airguns..تفنگ بادی،پنوماتیک، (http://www.iran-airrifle.com/forum)
+-- انجمن: بحث ازاد (/forumdisplay.php?fid=26)
+--- انجمن: قرارها و ملاقات ها (/forumdisplay.php?fid=38)
+--- موضوع: تاپیک بچه های استان چهار محال و بختیاری (/showthread.php?tid=962)

صفحه ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9


RE: تاپیک بچه های استان چهار محال و بختیاری - snipshooter - 2013-02-01 11:23 PM

مهاجر جان از برو بچ چه خبرا سعید احمدی کجاس نمیاد کل کل کنه دلمون واسش تنگ شده
به هر حال تعداد چار محالی های سایت کمه دیگه
ایشالا بیان فعالیت کنن ، برنامه شکار بذاریم .


RE: تاپیک بچه های استان چهار محال و بختیاری - اشکان - 2013-11-28 11:24 PM

سلام و عرض ادب خدمت دوستان چهار محالی وبختیاری های عزیزKhansariha (8)Khansariha (8)Khansariha (8)
بنده بختیاری نیستم اما دوستان بختیاری زیاد دارم و با خواندن مطلب زیر حیفم آمد در اختیار دوستان عزیزم قرار ندهم و البته چه جایی بهتر از اینجا !
آئین های شكارگری در فرهنگ بختیاری
برای بختیاری ها تمامی مراحل شكار از لحظه ی تصمیم گیری تا روز و جهت حركت و حتی اینكه تفنگ را چه كسی به دست شكارچی دهد؛ دارای آداب و سنن خاصی است
همه اقوام كوهستان نشین ، بویژه آنها كه در شرایط نامساعد و سخت جغرافیایی زیسته اند، روحیه حماسه جویی، سركشی، شجاعت و دلیری دارند. شكار در میان این اقوام، هم به عنوان راهی برای کمک به معیشت خانواده و هم به عنوان فرصتی برای بروز شجاعت، به مرور زمان به یک سنت با آداب و آئین های خاص تبدیل شده است.
بالطبع بختیاری ها به عنوان یكی از اقوام كهن رشته كوه زاگرس، انس دیرینه ای با سنت شكار داشته و برای این سنت آدابی قائل بوده اند كه گرچه امروزه اغلب فراموش شده اند، اما میتوان رد پایی از این باورها را در میان باقیمانده جمعیت كوچ رو عشایر و با تکیه بر سروده ها و ابیات شکاربازیافت. این باورها و ائین ها تكه ای از پازل جهان بینی و رسم كننده خطوط هستی شناسیك خاص بختیاری ها هستند.
برای بختیاری ها تمامی مراحل شكار از لحظه ی تصمیم گیری تا روز و جهت حركت و حتی اینكه تفنگ را چه كسی به دست شكارچی دهد و شكارچی تفنگ را با كدام دست بردارد یا اینكه چه كسانی از گوشت شكار بخورند، دارای آداب و سنن خاصی است كه شكارچی ملزم به رعایت انها میباشد.
صِیادی
بختیاری ها برای شكار مانند اغلب سنت های دیگرشان نوعی آواز مخصوص دارند كه به آن صِیادی می گویند. صِیادی غالبا از زبان صیاد و گاه از زبان صید یا حتی اشیا و درختان و پرندگان روایت می شود. اگر چه اشعار صیادی بر وزن دقیقی نبوده اما مضمون آنها اغلب تراژیك، همراه با رگه های حماسی است كه اشارات فراوانی به آئین های شكار دارد.
كودكان ونوجوانان از طریق بازی هایی مانند هفت سنگ و وسایلی چون كِوون[1] برای شكار آماده می شوند و زمانی كه به آستانه جوانی برسند یا اصطلاحاً سه خط بزنند، تفنگ به دست گرفته و به شكار می روند.
قبل از دوران باروت و سلاح گرم، با تیر و كمان شكار می كردند. سر پیكان های فلزی كه تا چند سال پیش یافت می شد و نیز ابیات صیادی نشان دهنده این موضوع است:
ای صیادون، ای ایسا چه صیادین لاش به كول تون نید، تیرانِ اشكنادین "ای شكار چی ها شما چطور خود را شكارچی می نامید، در حالی كه پیكر پازنی به شانه ندارید- و تیرها را شكسته اید. به هدف نزده اید-
روز و هنگام شکار
روز رفتن به شكار خیلی مهم است و اصطلاحاً باید روز خووی باشد. هر شكارچی بنابر تجربه می داند روز خاصی برای او خوش یمن است و روزهای دیگر شانس شكار او بسیار كم است. بطور کلی چهارشنبه روز خوبی برای شكار نیست و تقریبا هیچ كس به دلیل نحوست این روز به شكار نمی رود، شنبه نیز بازگشت دارد یعنی اگر كسی در این روز شكار كرد در تمامی شنبه های دیگر نیز شكار به او روی می آورد ولی اگر نتوانست شکار کند دیگر هیچگاه شنبه ها نباید به شكار برود چرا كه موفق نمی شود.
یكی از راههای تشخیص روز خو، خواب دیدن است. به این شكل كه شكارچی از طریق خواب دیدن و اشخاصی كه به خواب او می آیند و سابقه خوش یمنی یا بد یمنی که دارند، تصمیم به شكار می گیرد یا منصرف می شود. در این میان خواب دیدن ائمه بسیار مبارك و با بركت است به خصوص اگر كسی حضرت علی (ع) را خواب ببیند حتما فردای آنروز شكار خواهد كرد:
شَو به خو دیدم دیدارِ علینه صُو وِرِستام و زیدمه زرد چَمبَرینه " شب خواب دیدم به زیارت حضرت علی (ع) نائل شده ام و صبح پازنی زرد با شاخ های بزرگ شكار كردم."
شكارچی باید پاسی از شب مانده به كوه برود چرا كه گرگ و میش صبح و هنگام طلوع آفتاب بهترین وقت شكار است:
ای صیاد تو چنو وره خروس نخونه پرویز ره دره مستی پازنونه " ای شكارچی طوری از خواب بیدار شو كه خروس بانگ نزده باشد، كه درست هنگام بی رنگ شدن ستاره ها، پازنها بیرون آمده و بازی می كنند."
صیاد ای چُنو وِرِه خروس نخونه به صدا کَلا كه جا پازنونه
" ای شكارچی طوری از خواب بیدار شو كه خروس بانگ نزده باشد، که سپیده دمان صدای کلاغ، جای پازن ها را نشان می دهد."
البته شكارچی های كهنه كار یا كهنه صیاد بعد از ظهر به كوه می روند، شب در كوه می مانند و صبح زود شكار می كنند چرا كه صبح به شكار رفتن و غروب بازگشتن را عیب می دانند:
هر صیادی صو به كوه پسین به حونه به سَرس بِنین لَچَكِ زَنونه "هر شكارچی كه سپیده دم به كوه میرود و غروب باز می گردد روسری زنها، لچک، را بر سرش بگذارید."
و البته از جانب شكارچی تازه كار اینگونه پاسخ داده می شود:
هر چه كه بگوی همو سزامه زیر سر كیسه كمر شاپوشم قَوامه " هر چه طعنه بزنید سزاوار آن هستم اما از این به بعد، بالشم كمر بند شكار بوده و رواندازم قبای تنم خواهد بود، (كنایه از خوابیدن در كوه)."
چگونگی حرکت
شكارچی ها برای گریز از خواب، میان كلاهشان چشم گرگ می دوزند، چرا که به باور آنها گرگ حیوانی است كه هیچ وقت نمی خوابد و این قدرت جادویی در چشمهای گرگ است.
هنگام حركت برای شكارچی مهم است چه كسی تفنگ را به دست او می دهد. این شخص باید دل پاك یا تیگ بِخیر[2] و پیشانی بلند و خوش شانس باشد. اغلب اعتقاد دارند تفنگ را باید یك دختر به دست شكارچی بدهد، چرا که دختر سمبل بركت و زایش و روزی است و نیز اغلب هنگام حركت تفنگ را سه بار از میان پاهای دختری رد می كنند و بعد از اینكه تفنگ را با دست راست گرفت، سه بار می گوید: بسم الله گرگ. بعضی اعتقاد دارند به زبان آوردن بسم الله باعث می شود پازن ها به چشم نیایند، چرا که پازنها متعلق به اجنه و پری ها هستند و چون اجنه از نام خداوند می ترسند پازن ها را فراری می دهند، اما لفظ گرگ را به زبان می آورند تا اجنه شكار را از كوه پایین نیندازند وذکرلفظ گرگ مانع گم شدن شكار می شود.
بختیاری ها یك پیرزن پری یا دالو پازنون را صاحب تمامی پازنها می دانند، پازن ها زبان دالو را می فهمند و از او اطاعت می كنند، اگر پازنی هنگام دوشیدن از دست دالو فرار كند یا از توی گله تار شود و یا به هر دلیلی دالو را خشمگین كند، دالو نفرینش می كند كه توسط شكارچی ها شكار شود. از طرف دیگر ممكن است دالو از شكار پازن ها یش ناراحت شود و به خواب شكار چی بیاید و از او بخواهد كه پازن های قلمرو او را شكار نكند. در این صورت شكارچی به هیچ وجه به منطقه ذكر شده نخواهد رفت. اعتقاد به پری صاحب پازنها گاه آنچنان قوی است كه بعضی از شكارچی ها گوسفندی اهلی را نذر شاه پریون یا دالو پازنون می كنند.
دل پاک و تفنگ پاک
اگر چند شكارچی با هم به شكار بروند در صورتی موفق می شوند كه دلشان نسبت بهم پاك باشد، یعنی با هم صادق باشند. آنها معتقدند همانگونه كه دل و قلب شكارچی باید پاك باشد تفنگ او نیز باید پاك باشد. بنابراین اگر انسان یا حیوان نجس به تفنگ دست بزند یا از گوشت شكار بخورد یا اگر به طرف حیوان حرام گوشت شلیك كنی، چون تفنگ نجس شده است، شكارمرتب از دست شكارچی فرار می كند یا اصطلاحاً گر می خورد. لذا زن زائو تا چهل روز نجس است و نیز سگ و هر حرام گوشت دیگری نباید از گوشت شكار بخورد:
سر كشیدم به كول، بز مونه دیده ندونم چِله دار خردسه یا سگ دزیده
" آهسته به دره ای سر كشیدم و بز كوهی بلافاصله مرا دید و فرار كرد. نمی دانم از شكار قبلی یک زن چله دار خورده یا سگ از آن دزدیده بود."
اگرتفنگ نجس شده باشد، برای رفعِ گر آنرا غسل می دهند. غسل تفنگ به این شكل است كه ملا دعایی نوشته و در كاسه آبی انداخته سپس آب را در لوله تفنگ می ریزند تا تفنگ پاك شود. شكارچی باید شجاع و چالاك باشد. آنها برای تسریع در شكار تیرها را در پارچه پیچانده و به سینه خود می دوختند و كَله شاخ را، كه همان شاخ بز كوهی بود و آن را به عنوان یك پیمانه برای ریختن باروت در تفنگ استفاده می كردند، پر نموده و به كیس كمر یا كمربند شكار خود می بستند:
صیادِ كم زهله، دا بدنیا نزاهه زاكشتِ خرس نره وادست نیاهه
" صیاد كم جرات از مادر زاده نشود، زیرا با غرش خرس نر، دست و پایش را گم می كند."
صیاد لچ و پا، وابا نیارم تاریكی وست وه زمین نیا وا دیارم
"شکارچی ناچابک (بی دست و پا) همراه خودم نمی برم، زیرا تاریکی کوه را فراگرفته و او هنوز پیدایش نشده است (تنبل و کند است). "
و البته به همان نسبت ابیاتی در تشویق شكارچی های جوان گفته می شود:
خُت صیاد، خُت پیا، خُتی تفنگچی گَل اوی، رونه گره، تند پاته ورچی " حقا كه به تو شكارچی و به تو مرد وبه تو تفنگچی می گویند، حالا سریع تر خودت را جمع و جورکن كه گله پازنها قله كوه را پوشانده است."
خُت صیاد، خُت پیا، خُتی تفنگدار گَل اوی، رونه گره، تند پاته وردار " حقا كه به تو شكارچی و به تو مرد وبه تو تفنگچی می گویند، حالا سریع تر گام برداركه گله پازنها قله كوه را پوشانده است."
کیس کمرمِ بیارین وا هرچه دارم بروم سی روروها طرح نو درارم " کمربند شکارم را بیاورید با تمام وسایل شکارم تا به بلندیها و قله کوهها برم و داستانی تازه بیافرینم."
عقاب های هم پیمان
بختیاریها هنگام شکار دال ها یا عقاب ها را هم پیمان خود می دانند، زیرا هر دو شکارچی و متحد هستند. آنها معتقدند دال ها شب خواب می بینند و از طریق خواب می فهمند که فردا کجا شکار خواهد شد. لذا ترکیب دالِ خَوبین یا عقاب رویا بین همان مفهوم غیب گو و پیشگو را دارد:
دال به دال اگو ای مشک گونی اویدن به کوه صیادونِ نومی " عقاب به عقاب دیگری می گوید ای مشک گونی _ احتمالا نام یک نوع عقاب - خوشحال باش که شکارچی های مشهور به شکار آمده اند."
صیاد پازه کُشم سر بست به دستمال پازنون شادی کنن دالون زنن ذال " شکارچی پازن کشم (م تحبیب) از بیماری سر را به دستمال بسته است از این روست که پازنها شادی و عقابها شیون می کنند."
صیاد پازه کُشم سر بست به او شور پازنون شادی کنن دالون زنن شور
"شکارچی پازن کشم سر را به دستمال "آب شور" بسته است، پازن ها شادی می کنند و عقاب ها دلشوره دارند."
پرندگانی که شکارشان ثواب است و انها که گناه است
شکار بعضی از حیوانات جنبه آئینی و مذهبی هم دارد. مطابق افسانه های بختیاری شکار پرندگانی مانند کبک، بنگشت کلوتو و تُهی (تیهو) ثواب دارد . مطابق این افسانه ها هنگامیکه پیامبران و معصومین از روبروی سپاه کفار فرار می کردند، بنگشت کلوتو (نام گنجشکی کوچک) با نوک تیز خود مشک آب پیامبر را سوراخ کرد لذا حضرت تشنه شد و توان فرار نداشت و خود را در میان درخت کیکم پنهان کرد. اما کبک با آواز خود ککم و ککم ککم، که نظر آوایی شبیه تلفظ کیکم است، به کفار محل اختفای پیامبر را نشان داد. وقتی پیامبر را دستگیر کردند در مورد چگونه کشتنش دچار تردید شده بودند که تهی یا تیهو با آواز مخصوص خود تخم و تخم وتخم به کفار فهماند که با تِخ یا همان تیغ سر حضرت را ببرند. لذا پیامبر درخت کیکم را نفرین کرد که هیچگاه ثمر ندهد و کبک و تیهو را که با کفار هم پیمان شدند خونشان را مباح کرد .کبک و تیهو هم بعد از شهادت پیامبر نوک و پنجه هاشان را به خون پیامبر رنگین کردند و برای همین هنوز نوک و پاهای آنها قرمز است و شکارشان ثواب دارد.
اما مطابق همین افسانه ها پرنده دیگری به نام کوگ ِدر که از کبک معمولی خیلی بزرگتر است و بالهای پهنی دارد، چون یکی از امامزاده ها را زیر بالهایش پنهان کرد و جانش را نجات داد، شکارش گناه محسوب شده و شکار کننده تاوان سختی خواهد داد:
کوگ دِر،یه تیر به تو وندم دام بِره، بووم بِره، بیچاره مندم
" ای کبک دِری، به سمت تو شلیک کردم و باعث شدم پدر و مادرم بمیرند و بیچاره شوم."
البته شکار پرنده دیگری به نام غلاجیک که نوعی کلاغ سیاه است، گناه می باشد زیرا بعد از شهادت پیامبر برای او سیاه پوشیده است.
شکال بند و شکال گُش
بهر صورت وقتی شکارچی شکار کند، قنداق و لوله تفنگش را به خون شکار آغشته می کند و می گوید: نیّت ِاکُنُم هر چه دیدی بیا ز دینِت، یعنی بادا هر چه گوسفند و پازن به چشم دیده بودی مانند خودت شکار شوند و وقتی سر شکار را می بُرند نیز همین جمله را تکرار می کنند.
اگر شکارچی دو الی سه مرتبه به کوه برود و شکار نکند، می گویند شکار طلسم شده یا اصطلاحا گِرخرده. لذا برای احتیاط و شکستن طلسم، تفنگ را غسل داده و البته در زمانهای پیشتر برای رفع طلسم به سمت گرگ و گراز شلیک می کردند. اما اگر تعداد دفعات شکار نزدن زیاد شود، احتمال می دهند برای شکارجی شکال بند کرده باشند.
شکال بند که قویترین طلسم شکار است، اغلب به سه شکل انجام می شود: راه اول آن است که نوعی ورد را که بیشتر شبیه بازی با کلمات است مانند: اله دونه و لدونه و للهونه ارسلونه موتی تونه و بعد میگویند: نیت میکنم ای فلان شکارچی، ار رهدی نبینی، ار دیدی نزنی، ار زیدی نکشی، ار کشتی نگری، یعنی بادا ای شکارچی اگر به کوه رفتی شکار نبینی اگر دیدی آنرا نزنی و تیرت خطا برود و اگر تیرت به هدف خورد شکار فقط زخمی شده و نمیرد و اگر مُرد نتوانی آن را بگیری و آن را یا عقاب بردارد یا گم کنی. بعد دسته ای مو یا نخ را که اوراد بر آن خوانده اند گره زده و در میان شکاف سنگی پنهان می کنند. راه دیگر آن است که تکه ای پارچه سفید یا کفن مرده را برداشته و همان اوراد ذکر شده را بر آن می خوانند و پارچه رابه نشانه ی بستن شکار، گره زده و در زیر خاک دفن می کنند.
در مقابل شکارچی ها برای رفع شکال بند نزد ملا یا سید رفته و ملا سوره ی فتح را بر تفنگ خوانده و آن را بر کاغذی نوشته و در پارچه سبزی گذاشته و به کمر تفنگ یا باریکی قنداق آن می بندند و اصطلاحاً شکال گُش، شکار گُشا، می کنند.
باروت لُری و شهری
بختیاری ها برای شکار از دو نوع باروت استفاده می کنند، یکی باروتی که از شهر می خرند و یکی باروتی که خود می سازند و به آن باروت لری می گویند که کیفیت بسیار بالایی دارد.
بروم بروم تا سُمم کنه گیر ز دست باروت لری، تفنگ شه پیر " از زبان پازن: از ترس باروت لری و تفنگ کهنه ی باران دیده فرار کنم وآنقدر دور شوم که دیگر سم هایم یاری نکنند."
قرض گرفتن باروت بسیار زشت است و باعث شکار نکردن می شود:
صیادون ای تفنگم نزنه رو نیهایی کور و پیرم کرده باروت گدایی " ای شکارچی ها، این تفنگم نقاط دور را دقیق نمیزند. حسرتا که - بی برکتی - این باروت قرضی از توانم انداخته است."
تقسیم شکار
در این میان شکارچی جوان هیچگاه نباید از اولین شکار خود بخورد تا بتواند باز هم شکار کند واز طرفی با نشان دادن سخاوتش، سخاوت طبیعت را به خود جلب کند.
اگر از دو شکارچی همراه یکی از آنها شکار کند، شکار را به طور مساوی تقسیم می کنند. اگر بعد از شکار کردن، شکارچی دیگری به آنها ملحق شود، تنها به او حق مهمانی می دهند. اما در هر دو صورت، کله پاچه ی شکار را کسی همراه می برد که شکار کرده است.
نفرین شکارچی
اگر شکارچی هزار پازن شکار کند (هزار عدد سمبلیک است)، پازن هزار و یکم رو به روی او بلند شده و می خندد و در آن صورت مرگ شکارچی حتمی خواهد بود. اگر کسی چهل خرس هم شکار کند باز مرگ او حتمی خواهد بود و لذا باید برای همیشه از شکار کردن دست کشیده و تفنگ خود را غسل داده و در خاک دفن کند.
مرگ شکارچی
شکارچی در بختیاری از احترام خاصی برخوردار است و به عنوان سمبل شجاعت به او نگاه می شود. برای همین در مرگ آنها ابیات بسیار جانسوزی از جنس ابیات صیادی سروده اند:
پازنونِ کُه اسبید، امسال بگرین جا میر صیاد، کهنه صیاد، مند من گرما " ای پازن های سفید کوه، امسال راحت و آرام باشید چرا شکار چی کهنه کار را در گرمسیر به خاک سپرده اند."
مُنگَشتِ برف گِرِهد، کُه اسبیدِ بارون پازنون دست اِزَنِن، سَرِ مزارم "کوه منگشت را برف و سپید کوه را باران فرا گرفته است، دریغا که در خاکم و پازنها بر مزارم سم می کوبند."
مزارمه بکنین به منِ تَنگی تا به گوشم برسه ناله تفنگی
"مزارم را میان کوه ها بکنید شاید پزواک ناله تفنگی به گوشم برسد."
به کلند مکنین گور نوصیادون به شاخ پازن بکنین و چنگ دالون
" مزار شکارچی جوان را با کلنگ مکنید، مزارش را با شاخ پازن حفر کنید و چنگال عقاب ها."
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.



RE: تاپیک بچه های استان چهار محال و بختیاری - Gestapo - 2015-09-17 08:16 AM

(2012-05-09 08:26 AM)saeidth نوشته شده توسط: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
با سلام.
من هم هنوز تا سرچشمه نتونستم بروم اما تا آبشار سوم رفتم كه بسيار ديدني و زيبا بود ولي براي ادامه راه مي بايستي مجهز به لوازم اوليه صخره نوردي و همينطور كمي تبهر در صخره نوردي داشته باشيد و ما هم به همين دليل از ادامه راه بازمونديم.ولي بر اساس شواهدي كه ما تا آبشار سوم رفتيم و ديديم،حاكي از آنست كه با ادامه راه به سمت سرچشمه،مناظر بكر تر و زيباتر ميشدن وتا حدي غير قابل توصيف بودن اما تراكم درختان و سرسبزي در نقاط پايين دست به مراتب از بالادست بيشتر بود چرا كه با افزايش ارتفاع،هوا سرد تر ميشد و رويش درختان و سبزه زارها با كمي اختلاف نسبت به پايين دست،در ارتفاع مواجه بود.
ولي افسوس و صدها هزار افسوس براي كساني كه حاضرند اين شاهكار خدايي را نابود كنند به قيمت بسيار ناچيز!!!

داداش زامبی هاش سر راهتو نگرفتن بگن پول بده عیدی بده؟ والا منکه واسه عید رفتم چهارمحال لردگان آتشگاهش که پر زامبی بود اصن یه وضعی مجبور شدم این زامبی هارم کتک بزنم ولی اونجاش که قبلا دریا بود عالی بود مخصوصا کوه هاش و دره های بسیار گودKhansariha (256)


RE: تاپیک بچه های استان چهار محال و بختیاری - bikhyal - 2016-07-21 09:34 AM

سلام دوستان.کسی میدونه شکار کبوتر جنگلی تو استان خودمون کی شروع میشه.؟شهرستان لردگان


RE: تاپیک بچه های استان چهار محال و بختیاری - mirlohi - 2016-07-21 07:09 PM

داداشم کفتر جنگلی تا آخر شهریور جوجه داره علی الخصوص لردگان که هوای خنکی دارهKhansariha (8)


RE: تاپیک بچه های استان چهار محال و بختیاری - omidjazaeri - 2016-08-07 02:31 PM

سلام من علاقه زیادی به شکار دارم اما دوست شکارچی ندارم اگر کسی میتونه راهنمایی کنه


RE: تاپیک بچه های استان چهار محال و بختیاری - omidjazaeri - 2016-08-08 03:18 PM

سلام میشه یه جای خوب برا شکار کبک به من معرفی کنید لطفا